معنی پایتخت کشور بنین

واژه پیشنهادی

پایتخت های کشور بنین

1- پورتو نوو (Port-Novo) 2- کوتونو (Cotonou)


نام پیشین کشور بنین

داهومی

لغت نامه دهخدا

بنین

بنین. [ب َ] (ع ص) خردمند ثابت رأی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || (اِ) جمع ابن در حال نصب و جر:
حاسدم گوید چرا خوانند کمتر شعر من
زآن تو خوانند هر کس هم بنات و هم بنین.
منوچهری.
نبینی که امت همی گوهر دین
نیابد مگر کز بنین محمد.
ناصرخسرو.
کس نیارد یاد از آل مصطفی
در خراسان از بنین و از بنات.
ناصرخسرو.
آبستن است کلک تو اندر بنان تو
کز یسر او بنات هنر زاید و بنین.
سوزنی.
مضاجع پدرانت غریق باد به رحمت
که چون تو عاقل و هشیار پرورید بنین را.
سعدی.
گر اقتضای زمان دور بازگیرند
بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین.
سعدی.

نام های ایرانی

بنین

دخترانه، نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می روید (نگارش کردی: بهنین)

گویش مازندرانی

بنین

دیوار گلی، چینه ی کوتاه، پایه ی ساختمان، بخش صاف و همواره...

فرهنگ فارسی هوشیار

بنین

فرزندان پسران پسران فرزندان

معادل ابجد

پایتخت کشور بنین

2051

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری